جدول جو
جدول جو

معنی نضج یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

نضج یافتن
(عَ مَ کَدَ)
نضج گرفتن. رجوع به نضج گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ / گِ)
پخته شده. رسیده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عِ گِ کَ دَ)
تربیت یافتن. فیض پذیر شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بهره یافتن. نصیب بردن. مورد عنایت واقع شدن. طرف توجه شدن. تقرب یافتن:
بوسهل حقیقت به امیر... باز گفته املاک ایشان بازداد و ایشان نظری نیکو یافتند. (تاریخ بیهقی ص 37). و مانک نظری یافت بدین بزرگی. (تاریخ بیهقی ص 124). سخت جوان بود اما بخرد و خویشتن دار تا لاجرم نظر یافت و گشاده شد از بند. (تاریخ بیهقی).
داد تن دادی بده جان را به دانش داد زود
یافت تن از تو نظر در کار جانت کن نظر.
ناصرخسرو.
زود بشتاب تا به فرّخ بزم
یابی از جود شهریار نظر.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ تَ)
نضج یافتن. پخته شدن. رسیده شدن. (ناظم الاطباء) ، آماده شدن ماده برای دفع. نضج یافتن. (ناظم الاطباء) ، قوام و رونق گرفتن
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ بَ / بِ تَ)
رشد کردن. بالیدن. برآمدن. بالا آمدن. پرورش یافتن: این بزرگ در حجر تربیت پدر نشو و نمو یافته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 255). بر آن اعتقاد نشو و نمو یافته و عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ وَ دی دَ)
رهایی یافتن از هم و غم و گشایش یافتن:
فرج یافتم بعد از آن بندها
هنوزم به گوش است آن پندها.
سعدی.
اگر عاشقی خواهی آموختن
به مردن فرج یابی از سوختن.
سعدی.
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیک است کسی را که توانایی هست.
سعدی.
رجوع به فرج شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ)
شهرت یافتن. مشهور شدن. شهره گشتن. نامی شدن:
نام طلب کردی و کردی به کف
نام توان یافت به خلق حسن.
فرخی.
، به وجود آمدن. هستی یافتن. پدید آمدن. موجود شدن:
به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مشهورشدن معروف گشتن: نام طلب کردی وکردی بکف نام توان یافت بخلق حسن. (فرخی)، هستی یافتن موجودشدن: بنام آنکه هستی نام از او یافت فلک جنبش زمین آرام ازو یافت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظم یافتن
تصویر نظم یافتن
سامان یافتن دارای نظم و ترتیب شدن مرتب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
تسرّبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
Leach
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
lessiver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
вымывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
漂洗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
lixiviar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
چھاننا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
กรอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
לסנן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
浸出する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
kuchuja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
промивати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
용출하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
meresap
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
wypłukiwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
निथारना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
percolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
lixiviar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
auslaugen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
uitlogen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشت یافتن
تصویر نشت یافتن
ছেঁকনা
دیکشنری فارسی به بنگالی